تقدیم به:
به ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عج).
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده 1
مقدمه2
الف) بیان مسأله تحقیق2
ب) اهمیت تحقیق2
ج) ضرورت تحقیق2
د) سؤالات تحقیق 2
هـ) فرضیه تحقیق 3
و) پیشینه تحقیق 3
ز) ساختار تحقیق 3
فصل اول:
کلیات
مبحث اول: تعاریف5
گفتار اول: تعاریف اصلی5
الف- حق5
ب- انسان8
ج- محیط زیست9
گفتار دوم: تعاریف مرتبط9
الف- رابطه حق و تکلیف9
ب- ارزش در محیط زیست12
1. مجامع بینالمللی13
2. کنوانسیون بینالمللی20
مبحث دوم: رابطه انسان و محیط زیست با علوم وحیانی21
گفتار اول: فلسفه خلقت21
گفتار دوم: دین و محیط زیست24
الف. نگاه دین به محیط24
?. آلودگی هوا26
?. دفع زباله27
?. فضای سبز29
ب. نگاه دین به انسان31
گفتار سوم: انسان و محیط زیست40
الف. نگاه انسان معتقد40
ب. نگاه انسان غیرمعتقد43
فصل دوم:
مبانی و شرایط حق انسان بر محیط زیست
مبحث اول: مبانی حق انسان بر محیط زیست50
گفتار اول: مبانی فقهی50
الف: قرآن50
1. آیاتی از قرآن که محیط زیست را حق همگانی میداند52
2. آیاتی از قرآن که آفرینش عناصر محیط زیست را برای انسان میداند53
3. آیاتی از قرآن که محیط زیست و عناصر آن را مسخّر انسان میداند54
4. حق بر محیط زیست، تکلیف و مسئولیت در برابر محیط زیست را در پی دارد57
ب. روایات60
ج. عقل63
د. بناء عقلا64
گفتار دوم: مبانی حقوقی68
الف: قانون داخلی68
1. قانون اساسی68
2. قانون عادی69
ب. قانون خارجی70
در این سایت فقط تکه هایی از این مطلب با شماره بندی انتهای صفحه درج می شود که ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت کلمات به هم بریزد یا شکل ها درج نشود
شما می توانید تکه های دیگری از این مطلب را با جستجو در همین سایت بخوانید
ولی برای دانلود فایل اصلی با فرمت ورد حاوی تمامی قسمت ها با منابع کامل
1. مقررات سازمان ملل متحد70
2. مقررات کنوانسیونهای بینالمللی71
3. فقر و محیط زیست72
مبحث دوم: شرایط حق انسان بر محیط زیست76
گفتار اول: استفاده متعارف76
گفتار دوم: حق استفاده از محیط زیست به همراه تکلیف77
فصل سوم:
آثار حق انسان بر محیط زیست
مبحث اول: اباحه انتفاع انسان از محیط زیست84
گفتار اول: انتفاع از محیط زیست84
گفتار دوم: انفال و مالکیت آن برای انسان84
مبحث دوم: ضمان در مقابل استفاده سوء از محیط زیست93
گفتار اول: استفاده سوء از محیط زیست93
گفتار دوم: خسارت بر محیط زیست و انواع آن95
بند اول: اصول حاکم بر خسارتهای زیست محیطی97
بند دوم: ماهیت مسئولیت زیست محیطی و مبنای آن98
الف: ماهیت مسئولیت98
ب: مبنای مسئولیت99
بند سوم: مفهوم خسارت100
بند چهارم:روش ارزیابی خسارات زیست محیطی101
بند پنجم: رابطه سببیت102
بند ششم: مسئول پیشگیری و جبران خسارت زیست محیطی103
بند هفتم: عوامل رافع مسئولیت زیست محیطی104
الف: عوامل توجیهکننده اجباری104
1. دخالت شخص ثالث104
2. رعایت دستور یا تعلیمات دولتی105
ب: عوامل توجیهکننده اختیاری105
1. داشتن مجوز دولتی105
2. رعایت معلومات علمیو فنی زمان انجام فعالیت105
گفتار سوم: راههای جبران خسارت106
مبحث سوم: دادرسی مربوط به حق انسان بر محیط زیست107
گفتار اول: خواهان دعوی108
الف: خواهان109
گفتار دوم: خوانده دعوی110
گفتار سوم: دادگاه صالح و محل اخذ و مصرف خسارت111
الف – محیط زیست و خسارت زیست محیطی120
ب- معیار ارزیابی غرامت122
ج- آیین اجرا124
پیشنهادات127
نتیجهگیری127
فهرست منابع و مآخذ127
الف) کتب127
ب) قانون130
ج) انگلیسی130
چکیده:
از جمله مسائل جدیدی که در عرصه حقوق مطرح شده است بحث حقوق محیطزیست و مطالب مربوط به آن است که یکی از آن مطالب، “حق انسان بر محیطزیست” است. منظور از این عنوان بهرهبرداری متعادل و متساوی همه نسلها از مواهب طبیعی است و علت طرح آن هم این است که امروزه بیمحابا این مواهب مورد تاحت و تاز انسانهای فرصتطلب و سودجو قرار میگیرد که زیانهای عدیدهای را به دنبال خود خواهد داشت و از جمله آن زیانها محروم شدن نسلهای آتی از زیبائیهای طبیعت است و از جمله آن زیانها تنگ شدن عرصه زندگی بر انسانهایی است که در عصرهای آینده پا به عرصه وجود میگذارند، سوراخ شدن لایه ازن بر اثر کثرت گازهای گلخانهای و آلوده شدن فضای شهرها به خاطر کثرت استفاده از وسایل بنزینی و گازوئیلسوز و بروز دهها رقم بیماری ریوی و کلیوی و عروقی از جمله آن زیانهاست. بالاخره انسانهای بعد نیز حق حیات و تنفس در این اجتماع را دارند. نکته مهمتر این که در کنار هر حقی تکلیفی نیز هست و حق انسانهای محیطزیست، تکلیف همین انسانها و تکلیف دیگر انسانها را به دنبال خود دارد که در این پایاننامه مورد گفتگو قرار گرفته است و از جمله افرادی که تکلیف متوجه آنان است دولتها هستند که وظیفه مراقبت بیشتر از عرصههای طبیعی را دارند که در اصول 45 و 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
کلید واژهها : حق، تکلیف، محیطزیست، انسان.
مقدمه
الف) بیان مسأله تحقیق
مسأله مورد گفتگو در این پایاننامه عبارت از “حق انسان بر محیطزیست” است و شالوده اصلی بحث آن است که انسانهای این کره خاکی چه حقی از بهرهمندی از مواهب طبیعی دارند، ایا مواهب طبیعی متعلق به یک نسل است یا تمام نسلها و راهکارهای حفاظت از طبیعت برای استفاده انسانهای آینده از محیطزیست چیست؟ و چه آثاری بر عدم رعایت این حق مترتب میگردد.
ب) اهمیت تحقیق
محیطزیست بخشش الهی برای تمام نسلهاست و تا تمام آنان به تاراج انسانهای سودجو نرفته است و فرزندان آینده را محروم از این بخشش الهی نکرده باید به راههای جلوگیری از تاراج آن پرداخت.
ج) ضرورت تحقیق
گاهی نسبت به برخی مسایل حیاتی و مهم سهلانگاری میشود تمام دنیای ما یک محیطزیست بیشتر ندارد که متعلق به همه افراد بشر فعلی و آتی است و باید برای حفاظت از آنها فکری کرد.
د) سؤالات تحقیق
الف) سؤال اصلی
انسان چه حقی بر محیطزیست دارد و قلمرو آن کجاست؟
ب) سؤال فرعی
1. مبنای حق انسان بر محیطزیست چیست؟
2. آثار حق انسان بر محیطزیست کدام است؟
3. رابطه حق وتکلیف در مورد محیطزیست انسانی چیست؟
هـ )فرضیه تحقیق
1. انسان همان طور که در محیطزیست تکلیف دارد حق هم دارد و قلمرو آن استفاده متعادل است.
2. مبنای حق انسان بر محیطزیست آیات و روایات و قواعد فقهی و عقل است.
3. اثر حق بر محیطزیست استفاده بهینه از آن و ضامن بودن در مقابل زیادهروی در استفاده است.
و) پیشینه تحقیق
در این زمینه به صورت خاصی پایاننامهای تنظیمنشده است و کتابی نوشته نشده است و به صورت پراکنده در برخی آثار مطالبی ذکر شده که ما آن را جمعآوری و ارائه نمودهایم.
ز) ساختار تحقیق
تحقیق فعلی در یک مقدمه و سه فصل و یک خاتمه صورت پذیرفته است در فصل اول به کلیات و در فصل دوم به مبانی و در فصل سوم به بحث از آثار پرداختهایم ودر خاتمه نیز همین پیشنهاداتی و نتیجهگیری از تحقیق پرداختهایم.
فصل اول:
کلیات
مبحث اول:
تعاریف
گفتار اول: تعاریف اصلی
الف- حق
بسیار اتفاق افتاده که در مواردی گفتهایم: حق با من است، حق با شماست یا او حق مرا پایمال کرد یا فلانی به حقوق دیگران احترام میگذارد و آیا همگان به حقوق خویش و دیگران آگاهی دارند؟ برای پرداختن به این مطالب نخست باید بدانیم، “حق” چیست.
واژه “حق” در لغت به معنی ثبوت و ثابت است و در مقابل آن کلمه “باطل” به معنای غیر ثابت قرار دارد. حق، ثبوت اعتباری یک امر وضعی است برای یک شخص، که له او و به عنوان امتیازی برای او مقرر شده است و زمام آن به دستاش قرار داده شده است و مستلزم وظایف الزامیبر عهده دیگران در قبال صاحب حق است. حال فرق نمیکند آن چه برای صاحب حق مقرر شده است صلاحیت حقوقی در انجام فعل باشد یا آزادی انتخاب یا اهلیت انتفاع یا اولویت یا امر دیگری مانند اینها1.
به عنوان نمونه، حق مالکیت، که هرگاه کسی مالک خانهای باشد، میتواند از آن خانه استفاده کند و در آن سکونت نماید یا در آن تصرف کند و آن را بفروشد یا به دیگری ببخشد یا خراب کند و دوباره بسازد. یا مثلاً حق قصاص نفس که دارنده این حق میتواند اعدام قاتل را از دادگاه بخواهد. چنین حقوقی را شرع و قانون به صاحب حق میدهد و پشتیبانی از صاحب حق نیز، وظیفه شرع و قانون است.
واژه “حق ” چند کاربرد و معنا ذکر می کند که برخی از آن از این قرار است: ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، حزم، سزاوار2.
با توجه به آنچه بیان شد، روشن می گردد که “حق” واژهای عربی است که به معنای “ثبوت ” و “تحقق ” است و وقتی می گوییم: چیزی تحقق دارد، یعنی ثبوت دارد3، و گاه معادل آن در زبان فارسی “هستی پایدار” به کار برده می شود؛ یعنی هر چیزی که از ثبات و پایداری بهرهمند باشد، حق است4.
ارکان حق هر حقی سه رکن دارد:
?. شخص یا اشخاصی (حقیقی یا حقوقی) که حق برای آنها و به نفع آنهاست (من له الحق؛ صاحب حق).
?. شخص یا اشخاصی (حقیقی یا حقوقی) که حق بر آنهاست و در مقابل آن حق، وظیفه دارند و باید به وظیفه خویش عمل نمایند (من علیه الحق؛ کسی که در مقابل آن حق مسئولیت دارد).
?. آن چیز یا کسی که حق بدان تعلق گرفته است (متعلَّق حق). متعلق حق گاهی شیئی خارجی و عین است مانند حق مالکیت کسی بر زمین یا خانه؛ گاهی دَین است؛ مانند بدهی که بدهکار به بستانکار دارد؛ گاهی منفعت است مانند کسی که حق استفاده از میوه درختی را دارد و گاهی انتفاع?? است مانند کسی که مجاز است از سایه درختی بهرهمند شود.
اگر کسی به دیگری زیان وارد نماید مسئول است ولو این که تقصیری از او سر نزده باشد، بنابراین زیانهای بدنی و مادی به طور نوعی تضمین شدهاند که موجب مسئولیت هستند ولی زیانهای اقتصادی تضمین شده نیستند و اینگونه زیانها نتیجه اعمال حق فعالیت تجار و غیره هستند. و این فعالیت آنها بر رقبای آنها لطمه میزند در اینجا مسئولیت منوط به اثبات قتقصیر عامل زیان است، همینطور در خسارتهای ادبی که ناشی از به هم خوردن و مطالبه خسارت منوط به اثبات تقصیر است5.
آثار حق هر حقی باید دست کم یکی از سه اثری را که ذکر میشود، داشته باشد:
?. اسقاط: فردی که صاحب حق است میتواند از حق خود بگذرد. مانند طلبکاری که حق خود را به بدهکار میبخشد و ذمّه او را بری میکند. حق خیار، حق قصاص و حق استفاده از خانههای سازمانی نمونههای آن میباشند.
?. نقل: فردی که صاحب حق است میتواند حق خود را به دیگری واگذار نماید. مانند صاحب خانه، که حق استفاده و سکونت در ملک خود را به مستأجر یا مستعیر (عاریه گیرنده) واگذار میکند. حقی که قابل نقل باشد قابل اسقاط نیز است، نه بالعکس.
?. انتقال: حق این قابلیت را دارد که به دیگری منتقل شود، بدون آن که صاحب حق اراده کرده باشد، مانند حق ارث، حق شفعه، حق قصاص و حق تحجیر. هر حقی که قابل انتقال باشد قابل اسقاط هم است، نه بالعکس. لوازم حق به آنچه حق با خود همراه دارد، لوازم حق میگویند. از بارزترینِ این لوازم، “بهرهوری” است؛ یعنی کسی که نسبت به چیزی یا کسی حقی دارد، میتواند از متعلق حق خود استفاده کند، بهرهور شود و نفعی ببرد. دیگر از لوازمِ حق، “اختصاص” است. چون نفعی که صاحب حق از متعلق حق میبرد، مانع از آن میشود که دیگران آن بهره را ببرند، میتوان گفت: نفع مذکور به ذیحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهره ممنوعند و حق به سود ذیحق و به زیان آنان است، میتوان گفت که حق گونهای “امتیاز” برای ذیحق ایجاد میکند.”
چنان که قبلاً اشاره کردیم حق یک امر اعتباری است. برای تسهیل در تعریف در مقام انتخاب عنوان بسیطی که به ماهیت حق اشاره داشته باشد – یعنی برای وامگیری یک مفهوم از میان مفاهیم حقیقی و تطبیقی آن بر حق به عنوان مصداق اعتباری آن – لازم نیست خیلی سختگیری کنیم.
مسأله از قبیل نوعی نامگذاری است. از آن جا که معمولاً حق به فعل، تعلّق میگیرد و همه مواردی که تحت عنوان رابطه حقّیه مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم را میتوان نوعی استیلا بر فعلی خاص قلمداد کنیم. مانعی ندارد در تعریف حق بگوییم استیلای اعتباری شخص است بر فعلی، به نحوی که از ویژگیهای مزبور برخوردار است و نفوذ حقوقی و ممنوعیت مزاحمت دیگران و موارد مشابه دیگر از آثار این استیلاست. اگر عنوانی که برای حکایت از مقوله حق انتخاب میشود در نظر عرف – که معمولاً اهل تسامح هم هست – تداعی بخش نوع موارد آن باشد کافی است، جامعیت این عنوان به دقت فنی لازم نیست. آن چه اهمیت دارد و توجه به آثار و احکام عملی مسأله در عرف ارتباطات معنادار عقلایی و نیز ویژگیهایی است که برای تمیز حق از احکام اعتباری مشابه آن قبلاً مورد موشکافی قرار دادیم.
آن چه گفتیم معنای حقیقی حق بود، اما برخی موارد استعمال این واژه، تمامی ویژگیهای ذکر شده را ندارد، یا استیلای بر فعل برای صاحب حق را که محور رابطه حقّیه دانستیم در بر ندارد ما این موارد را استعمال مجازی حق به حساب میآوریم، مثل حق برابری برای افراد در جایی که مبتنی بر استحقاق مساوی نیست بلکه صرفاً از وظیفه اخلاقی دیگران در توجه و احترام یک سان به افراد انتزاع شده است.
در این جا اختیار داری فعل و این که زمام حق به دست صاحب حق باشد متصوّر نیست. همین طور است حق ولایت اگر تصدی آن برای ولیّ منوط به اختیار خود او نباشد. لکن به مناسبت تطبیق برخی دیگر از
ویژگیهای حق در این موارد مجازاً حق اطلاق میشود. هم چنین گاهی از حق حیات صحبت میشود در حالی که زمام این امر به دست فرد نیست.
انسان آزاد نیست که اگر بخواهد زندگی کند و اگر نخواهد به زندگی خود خاتمه دهد، لکن به مناسبت این که این بیان به همراه خود الزامی بر گردن دیگران به نفع فرد دارد مبنی بر این که نمیتوانند او را از این بهرهمندی محروم کنند مجازاً واژه حق را برای آن به کار میبرند. همین طور است حق شکنجه نشدن و امثال اینها که زمام آن به دست خود فرد نیست و نمیتواند از آن صرف نظر کند یا آن را به دیگری واگذار کند بلکه صرفاً وظیفهای بر عهده دیگران است منتها به واسطه این که در جعل این وظیفه نفع فرد لحاظ شده مجازاً تعبیر حق به کار گرفته میشود. گویی در این موارد معنای حق به کلیه شئونی از افراد که از طرف دیگران لازمالرعایه باشد تعمیم داده شده است. میتوان گفت این معنای وسیعتر در عرف و ادبیات غیر فنی، واژه حق اطراد دارد لکن ما باید میان استعمال عامیانه حق و کاربرد فنی آن در عرف فقها و حقوقدانان و امثال آنان، فرق قائل شویم.
ب- انسان
انسان واژهای است عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر و مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار میرود. انس در مقابل “جن” است. کلمه انسان یا از ماده “انس” است، از آن جهت که انسانها با یک دیگر یا با هر چیزی مأنوس میشوند و خو میگیرند؛ لذا میگویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده “نسیان” و اصل آن “انسیان” است. انسان چون اهل نسیان و فراموشی است به او انسان گفته شده است. از امام صادق(علیهالسلام) روایتی به این مضمون نقل شده است: حضرت آدم از همان اول با این که بنا بود به آن شجره نزدیک نشود به زودی فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد.6
ج- محیط زیست
محیط زیست در دو مفهوم بکار برده میشود یکی مفهومیکه از علوم طبیعت ناشی میشود وتحت عنوان “محیط زیست طبیعی” معرفی شده ودیگری در تعامل باسازوکارهای انسانی است که با عنوان “محیط زیست انسانی” از آن نام برده میشود وهر دو عنوان فوق طیف گستردهای از موضوعات مختلف راتحت پوشش خود دارد7.
محیط زیست به معنای عام شامل کل منابع طبیعی تجدید شونده شامل جنگلها، مراتع، منابع آبی و….بوده وطیف وسیع وگستردهای از تعاریف تخصصی مربوطه را در بر میگیرد که همین امر در تفسیر ماهوی مربوطه به معنای قانونی محیط زیست اشکالهایی را به وجودآورده چرا که همین متن حقوقی محیط زیست را به صورت جامع ومانع تعریف نکرده است وقوانین موجود تعریفی از آن ارائه ندادهاند بلکه در آنها از محیط زیست در رابطه با سه عنصر طبیعت، منابع طبیعی، شهر و مناظر سخن گفته است که در این راستا میتوان به برخی از قوانین و مقررات موضوعه مانند قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع کشور، قانون شکار و صید، قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا، قانون شهرداری و…. اشاره نمود8.
با توجه به سیمای متنوع سطح کره خاکی و نیز طیف وسیع مسائل زیست محیطی، بایستی سعی گردد، تا تعاریفی کاربردی برای محیط زیست ارائه شوند. بدین منظور میتوان، آن چه را که ما را احاطه کرده، بر ما تأثیر میگذارد و از ما تأثیر میپذیرد، بر سه بخش کلی تقسیم نمود:
?) محیط طبیعی؛
?) محیط اجتماعی؛
?) محیط مصنوع.
در حالی که در تقسیمبندیهای تئوریک مانند آن چه در بالا آمده سعی در تفکیک محیط زیست در بخشهای مختلف (ولی همگن و متجانس) میشود، در عمل تفکیک این محیطها از یکدیگر غیر ممکن است9.
گفتار دوم: تعاریف مرتبط
الف- رابطه حق و تکلیف
از دیدگاه شهید مطهری، در مقابل حق، تکلیف قرار دارد که آن نیز مانند حق، مبنای خارجی و واقعی دارد و این مبنا را مصلحت مینامند. تکلیف از لحاظ ماهیت مغایر است با مصلحت واقعی؛ ولی حق مجعول از لحاظ ماهیت، متحد است با مصلحت واقعی؛ یعنی چون در طبیعت این، حق موجود است، در تشریع نیز موجود است. از نظر استاد، حق، محدود است. این که انسان دارای حقوق است، به معنای نامحدود بودن آن نیست: در حقیقت باید گفت انسان حقّی دارد و حقّ حدّی دارد.10
این که انسان، حق سخن گفتن دارد، بدین معنا نیست که به دیگران دشنام دهد یا غیبت کند یا تهمت بزند یا سخن لغو بگوید. انسان حق فکر کردن دارد؛ اما این حق محدود است؛ یعنی نباید دراندیشه نابودی دیگران باشد.
اقسام حق ازدیدگاه استادمطهری
1. حقوق انسان بر طبیعت و ثروتهای آن (حقوق اقتصادی)؛
2. حقوقی که در مورد اختلافات وحی محکمات دارد. (حقوق قضایی)؛
3. حقوقی که از نظر حکومت و سیاست دارد (حقوق سیاسی).11
هیچ گاه نمیشود فردی بر دیگری حقی داشته باشد؛ اما آن دیگری بر او حقی نداشته باشد. هر یک از آنها، هم حق دارند و هم تکلیف: وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یجْری عَلَیهِ لَکانَ ذلکَ خالِصا للّه سُبحانَهُ. اگر در عالم هستی کسی پیدا شود که بر دیگری حق داشته، اما دیگری بر او حقی نداشته باشد، آن موجود فقط خداوند است. جهت این امر هم آن است که مبنای حق درباره خداوند با دیگران فرق دارد. حق افراد به معنای انتفاع بردن است؛ اما حق خداوند معنایش این است که دیگران در مقابل خداوند تکلیف دارند. هیچ کس در جهان و از خداوند طلبی ندارد که خداوند موظّف بر ادای آن باشد؛ ولی افراد میتوانند از یک دیگر طلبکار باشند.12
استاد مطهری حقوق فطری را یک نظریه عقلی میداند و در باب اهمیت آن چنین میگوید: در حقیقت نظریه حقوق فطری را باید نظریه حقوق عقلی نام نهاده؛ زیرا فقط مطابق این نظریه است که میتوان به قضایای بدیهی عقلی و اصول متعارفه در باب حق قایل شد و در نتیجه میتوان علم حقوق را یک علم عقلی و فلسفه ـ ولو فلسفه عملی نظیر اخلاق ـ دانست؛ اما با انکار حقوق فطری، علم حقوق یک علم وضعی است نظیر علم فقه.13
استاد معتقد است که جز باپذیرش اصل غائیت نمیتوان حقوق فطری راپذیرفت. این که جهان خلقت دارای غایت است و هر موجودی برای هدفی خاص آفریده شده میتواند مبنای حقوق فطری باشد. از نظر ما، حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی وتوجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آنها را در وجود آنها نهفته است، سوق میدهد.
هر استعداد طبیعی، مبنای یک “حق طبیعی ” است و یک “سند طبیعی” برای آن به شمار میآید؛ مثلاً فرزند انسان، حق درس خواندن و مدرسه رفتن دارد؛ اما بچه گوسفند چنین حقی ندارد. چرا؟ برای این که استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان هست؛ اما در گوسفند نیست. دستگاه خلقت این سند طلبکاری را در وجود انسان قرار داده و در وجود گوسفند قرار نداده است. همچنین است حق فکر کردن و رأی دادن و اراده آزاد داشتن.14
یکی از لوازم تفسیر غایی از حقوق فطری این است که میتواند توجیهگر حق آیندگان بر انسانهای امروزی باشد. اگر رابطه غایی میان نسل آینده با نسلهای حاضر و گذشته را بپذیریم میتوان حقوق آیندگان را توجیه منطقی کرد.
یا یک نحو تضامن اجتماعی میان افراد است و حتی حاضرین نسبت به نسل آینده نیز ضمانت و مسئولیتی دارند و آنها بر اینها حقوقی دارند، همان طوری که یک نوع ضمانت و مسئولیتی نسل حاضر نسبت به نسل گذشته دارد و اساساً این حقوق از کجا پیدا شده و کی وضع کرده؟ آیا طبیعی است؟ معنا ندارد که گذشته و آینده حقی بر عهده حاضر داشته باشد. ناچار باید گفت الهی است و به اعتبار حقیقتی است که بر همه نسلها احاطه دارد؛ یعنی به اعتبار پیوند غایی است که بین گذشته و حاضر و آینده است.
البته رابطه “حق” و “تکلیف”، از نوع رابطه متقابل است. به گونهای که، همواره در یک سو حق و در سوی دیگر تکلیف است. این رابطه متقابل به دو شکل مطرح است: نخست اینکه، وقتی سخن از حق به میان میآید، باید متوجه بود که در برابر آن تکلیفی هم وجود دارد؛ یعنی، یکی حق پیدا میکند و دیگری تکلیف. در این صورت گاه تکلیف ناظر به اجرای موضوع حق است و شخص باید کاری را که صاحب حق میخواهد، انجام دهد؛ مثال: شخصی که به عنوان طلبکار شناخته میشود، “حق” دارد در موعد مقرّر، طلب خود را از بدهکار وصول کند. در مقابل، بدهکار هم “تکلیف” دارد، بدهی خود را (در صورت تمکن و نبود عُسرت) در موعد مقرّر بپردازد. یا وقتی گفته میشود، زن در عقد دائم، حق دارد از شوهر نفقه بخواهد، یعنی مرد مکلّف است، نفقه زن را بپردازد. در پارهای موارد تکلیفی که در برابر حق ایجاد شده، در احترام به آن و خودداری از تجاوز به حق خلاصه میشود. بنابراین، هرگاه حقی برای کسی در نظر گرفته شود، طبیعی است که دیگران (من علیه الحق) وظیفه دارند آن حق را ادا کنند یا محترم بشمارند.
شکل دوّم رابطه حق و تکلیف، این است که اگر برای شخص یا اشخاص حقی در نظر گرفته شود، آن فرد باید وظایفی را انجام دهد تا آن حق بر او ثابت شود. چنین نیست که برای شخص یا اشخاصی مطلقاً حقوق و مزایا جعل شود، بدون داشتن هیچ تکلیفی. مثلاً، اگر شهروندی حق دارد از بهداشت برخوردار باشد، در مقابل تکلیف دارد به جامعه خدمت کند و یا اگر کارمندی حق دارد که مزد دریافت کند، در مقابل تکلیف دارد به وظایفی که برایش مشخص شده عمل کند. حضرت علی(علیهالسلام) در وصف حق میفرماید: لا یجْری لِاَحَدٍ الاّ جَرَی عَلَیه وَ لا یجْری عَلَیهِ اِلاّ جَری لَه15.
کسی را بر دیگری حقی نیست، مگر اینکه او نیز بر این شخص حقوقی دارد و آن دیگری را بر این شخص حقی نیست، مگر این که این شخص هم حقی دارد. پس چه خوب است هر بار که میگوییم “این حق من است” توجه کنیم که این حق در مقابل چه وظیفهای به ما تعلق گرفته است و آیا به این وظیفه عمل کردهایم؟ آری تنها خداوند است که نسبت به انسانها حقوقی دارد؛ بدون آنکه هیچ تکلیفی برای او وجود داشته باشد، با این حال، واجباتی برای خودش قرار داده است. حضرت علی(علیهالسلام) در همان خطبه میفرماید: لَوْ کانَ لِاَحَدٍ اَنْ یجْری لَهُ وَ لا یجْری عَلَیهِ لَکانَ ذلِکَ خالِصاً لِلّه سُبْحانَهُ دوُنَ خَلْقِهِ16. اگر برای کسی حقی باشد و متقابلاً دیگران بر او حق نداشته باشند، چنین حقی، اختصاص به خداوند سبحان دارد نه غیر او. نکته: ـ باید توجه داشت که تکلیف ـ به خلاف حق که اختیاری میباشد ـ الزامیاست. کسانی که تکلیف دارند حق صاحب حقِّ را محترم بشمارند، باید حتماً چنین کنند و از تکلیف گریز و گزیری ندارند.
مسئولیت، نتیجه تکلیف است. کسانی که برحسب قوانین مذهبی یا عرفی مکلف شناخته میشوند دارای “مسئولیت” هستند.
ب- ارزش در محیط زیست
1. مجامع بینالمللی
سازمان ملل متحد در تلاشهای بینالمللی درزمینه محافظت از محیط زیست پیشتاز است.
سازمان ملل برای تدوین معاهدههایی به منظور حفظ محیط زیست کمک میکند. برای مثال در دهه 1980 کمک کرد آلودگی نفتی از کشتیها تا 60 درصد کاهش یابد؛ آلودگی فرامرزی درامریکای شمالی و اروپا مهارشود؛ وتولید بسیاری ازگازهایی که لایه ازون را نابود میکنند در کشورهای صنعتی و در حال توسعه متوقف شود. کارگزاریها و برنامههای سازمان از زمان تشکیل نخستین کنفرانس ملل متحد درباره محیط زیست در سال 1972، به انعقادبیش از 300 معاهده و موافقتنامه بینالمللی مربوط به انواع به خطر افتاده گیاهان و جانوران، آلودگی دریاها، نابودی لایه ازون، مواد زائد خطرناک، تنوع زیستی، تغییر آب و هوا و اقلیم، بیابان زدایی، شیلات و ماهیگیری، و مواد شیمیایی صنعتی و حشره کشها کمک کردهاند17.
دستور کار 21، که در کنفرانس محیط زیست توسعه ملل متحد در 1992 در ریودوژانیرو، برزیل “اجلاس زمین” تدوین شد، طرح جهانی فراگیری برای توسعه مناسب با محیط زیست ارائه میدهد، و مبنای بسیاری از برنامههای ملی و ابتکارهای محلی شده است. اجلاس جهانی سران توسعه پایدار (ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) فرصتی برای شناسایی زمینههایی فراهم کرد که به انجام تلاشها واتخاذ تصمیمهای عملیاتی و ایجاد تعهدات سیاسی در آن زمینهها نیاز بود.
کمیسیون توسعه پایدار ملل متحد، تغییرات اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز برای توسعه “پایدار” را تشویق میکند که هدف آن تأمین بهبود واقعی در کیفیت زندگی بشر در حال حاضر، ضمن تضمین حفظ منابع برای نسلهای آینده، است. این کمیسیون چگونگی اجرای دستور کار 21 و دیگر موافقتنامههای اجلاس زمین را در سطوح بینالمللی، منطقهای و ملی بررسی و همچنین از گفت و گو بین دولتها و گروههای مهم درگیر در توسعه پایدار حمایت میکند و بین آنها مشارکت به وجود میآورد. این کمیسیون برای کمک به کشورها در امر گردآوری و گزارش دادهها به منظورسنجش پیشرفتها، مجموعهای از شاخصهای توسعه پایدار که از نظر بینالمللیپذیرفته شدهاند، تدوین کرده و دولتها را تشویق میکند نهادها و هدفهایی برای توسعه پایدار ملی تعیین کنند.
برنامه محیط زیست ملل متحد به کشورها کمک میکند مدیریت محیط زیست را بهتر کنند، بر سلامت کره زمین نظارت میکند و درباره معاهدهها و برنامههای اقدام بینالمللی اجماع به وجود میآورد.
نهادهای فنی تحت حمایت مالی ملل متحد مراقب سلامت محیط زیست هستند. هیات بین دولتی تغییر آب و هوای برنامه محیط زیست ملل متحد و سازمان جهانی هواشناسی، که شبکهای جهانی از بیش از 1000 دانشمند برجسته از متجاوز از 120 کشور است، موقعیت دانش و اطلاعات درباره تغییر آب و هوای جهان ـ دلایل، تأثیر و راههای چاره برای کاهش و تعدیل آن را بررسی میکند. نهادهای علمیو فنی مشابه همچنین براساس معاهدههای بینالمللی در ارتباط با لایه ازون فعالیت میکنند. سازمان خواربار و کشاورزی بر ذخایر جهانی ماهی نظارت و کشورها رااز خطرهای ماهیگیری بیرویه آگاه میکند. “ارزیابی نظام زیست هزاره” مرکب از 1500 دانشمند که تحت حمایت مالی سازمان ملل متحد تشکیل شد، در حال بررسی موقعیت عواملی مانند مراتع، جنگلها، رودخانهها و دریاچهها، اراضی کشاورزی و اقیانوسهای جهان است که از زندگی در کره زمین حمایت میکنند. این نهاد، اطلاعات علمی موثق درباره تأثیر تغییرات در نظامهای زیستی جهان بر امرار معاش و محیط زیست انسان در اختیار سیاستگذاران خواهد گذاشت.